Wednesday, January 03, 2007

تجربه مرگ یا شاید هم زندگی جدید


با سرعت زیاد شاهین سفید از لابلای ابرها بالا می رفت
چه لذتی داشت تاحالا در عمرش اینقدر تند ابرهارو پشت سر نگذاشته بود
با سرعت تمام مستقیم به سوی بالا میرفت اما یادش نمی یاد که چی اونجوری مفتونش کرده بود
لذت پروازرو با همه وجودش حس می کرد
که ناگهان چند تا سیلی محکم به صورتش خورد
یه نفر هم روی سینه اش افتاده بود و هی فشار میداد
گفت چی کار می کنن داشتم پرواز می کردم ولم کنین
که دکتر گفت به سلامت از وادی مرگ برگشتی
توالان حالت خوبه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home