Monday, January 05, 2009

نجوا

تا تسلیم نشوم و سر رشته را گم نکنم تو را می آزارم
اما چقدر شیفته توام ای گرگ که به غلط مرگ بارت می خوانند
و خمیره ات از رازهای دوردست سرزمین من است
چیزی که رد پنجه برهنه و بکر و تحت تعقیب تو بر آن می ماند
توده ای از عشق افسانه ای است
تو را گرگ می نامم اما تو واقعیت نامیدنی نداری
از این گذشته به عقل هم در نمی آیی چه می دانم غایبی جبران گری
پشت سر تاخت بی یال تو از من خون می رود می گریم خود را در وحشت می پیچم
فراموش می کنم زیر درخت می خندم
تعقیبی بی امان که از آن دست بر نمی دارند
و در آن همه چیز بر ضد این دو شکار به کار افتاده است
تو که به چشم نمی آیی
و من که سخت جانم
شعری از رنه شار

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

khosh halam ke baz shoroo kardi be neveshtan.

11:43 PM  
Blogger حسين حاجي غفاري said...

man delam mikhahad ke dobare kodak shavam,shayad khoda ham dobare dar dast rasam biayad

12:55 PM  
Blogger Shine said...

ajab sheri bood....

9:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

فراموش[ت] می کنم [... و ] زیر درخت می خندم ....

8:41 AM  

Post a Comment

<< Home