نجوا
تا تسلیم نشوم و سر رشته را گم نکنم تو را می آزارم
اما چقدر شیفته توام ای گرگ که به غلط مرگ بارت می خوانند
و خمیره ات از رازهای دوردست سرزمین من است
چیزی که رد پنجه برهنه و بکر و تحت تعقیب تو بر آن می ماند
توده ای از عشق افسانه ای است
تو را گرگ می نامم اما تو واقعیت نامیدنی نداری
از این گذشته به عقل هم در نمی آیی چه می دانم غایبی جبران گری
پشت سر تاخت بی یال تو از من خون می رود می گریم خود را در وحشت می پیچم
فراموش می کنم زیر درخت می خندم
تعقیبی بی امان که از آن دست بر نمی دارند
و در آن همه چیز بر ضد این دو شکار به کار افتاده است
تو که به چشم نمی آیی
و من که سخت جانم
شعری از رنه شار
4 Comments:
khosh halam ke baz shoroo kardi be neveshtan.
man delam mikhahad ke dobare kodak shavam,shayad khoda ham dobare dar dast rasam biayad
ajab sheri bood....
فراموش[ت] می کنم [... و ] زیر درخت می خندم ....
Post a Comment
<< Home