Sunday, January 07, 2007

منفی منفی و باز هم منفی

حالا می فهمم که چرا دست به طلا می زنی خاک سیاه می شه
حالا می فهمم که چرا شبهای پر ستاره با آسمان زندگی تو قهرن
حالا می فهمم که چرا برکت خدا از اون همه دست پر تلاشت رفته
حالا می فهمم که چرا به همه چی و همه کس شک داری
حالا می فهمم
....
از بس که فکرت سیاههههههههههههههههههههههههه
از بس که همه چی و همه کس و در مقابل خودت و بر علیه خودت میبینی
و به من هم می گی این آدمها سیاهن اما اینا هم هر چی باشه آدمن
هر چه قدر هم که سیاه باشن بالاخره منطقی دارن
حالا می فهمم که چرا اینها رو سیاه میدیدم
آخه من هم با عینک تو داشتم اونها رو تماشا می کردم

1 Comments:

Blogger Gipsy said...

exactly!!!!!but be carefull sometimes they are really really the wrong one

7:00 PM  

Post a Comment

<< Home