Saturday, September 06, 2008

فقط می خواستم تشکر کنم همین

رفتن رفتن و رفتن ...

رفتی هیچ نگفتی که خیال رفتن داری
حتی نشانی هم ندادی
رفتی و هیچ فکر نکردی که بی تو بر ما چطور خواهد رفت
رفتی و هیچ نگفتی که دخترت
پسرت
و .....
چه کنند با جای خالی تو
ای بی انصاف
کاش حداقل خبر می دادی
....
..
.
اما تقصیر تو هم نبود
وقت رفتن رسیده بود
زمان با تو بودن به سر آمده بود

خانه مقصود

هر روز پریدیم به ذوق گل رویی
چیزی ندیدیم به جز غول سیاهی

آخر سر هم خدای آسمان ما را فرستاد به آسمان دیگری
شکر اینجا حداقل آبی است
روزی یکبار شاهینی سر می کشد به آسمان
و از همه برتر بوی آرامش می دهد