Wednesday, October 31, 2007

پاییز

زمان کنسرت رنگهاست
درخت رقصان دانه دانه نتها را با رنگهای آتشین
در برگهایش فریاد می کند
بیا تا با هم ترانه پاییز را سر دهیم
آوازی ملایم
اما پر از زندگی


Wednesday, October 03, 2007

دلتنگی

دلتنگی تو در گلویم بغضی است که نه می شکند و نه می توانم فرو دهمش
نفسم را گرفته
دلتنگی تو در چشمم اشکی است که نه می خشکد و نه بر گونه هایم می غلطد
نگاهم را تار کرده
دلتنگی تو در قلبم دردی است که نه التیام می باید و نه جانم را می گیرد
ذره ذره آبم می کند
دلتنگی تو در مغزم فکری است که هر ثانیه تجدید می شود نه بر زبان جاری می شود و نه رهایم می کند
تمام وجودم را گرفته
دلتنگی تو همچون آفتی بر مزرعه روانم زده نه یارای کندنش را دارم و نه تاب بی آن بودنش
قرارم را ربوده
پرم کرده از هراس بی تو بودن
و چگونه بی تو ماندن
باشد تا تولدی دیگر چشمانم بر روی چهره تو باز شود